- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
نهان ز من ز چه رو، روی نیلفام کنی؟ ز چیست روز مرا، تیرهتر ز شام کنی؟ درِ بهـشت کـنی بـاز و زود میبـنـدی چه میشود نگـه نـیـمه را تـمـام کنی؟ از آن لبی که ز من خواهشی نکرده، بخند بخند؛ ورنه به من خنده را حـرام کنی شنـیـدهای که جـواب سـلام من نـدهـند چه کار با دو جهان؟ گر تو یک سلام کنی! نـماز نافـله خـواندی، ولی قـیام نداشت چرا به حرمت من، این همه قـیام کنی رخ تو آیـنـۀ صبح و آفـتاب عـلـیست چو آفـتاب چـرا مـیـل روی بـام کـنی؟ به شوق دیدن تو دیده خواستم؛ زین پس نـصـیـب دیـدۀ مـن گـریـۀ مــدام کـنـی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بیتاب حـیـدریم و پـریـشان فـاطمه غـم میخوریم با غم طـفلان فاطمه مثـل کـویـر تـشـنۀ بـاران نـدیـدهایم چـشم انـتـظار رحمت باران فاطمه او جـلـوۀ تـمـام قَـدِ نور خالق است خـورشـید و مـاه آیـنه داران فـاطمه قرآن فقط به خاطر کوثر نزول کرد شأن نزول خاکیِ قـرآنِ،« فـاطـمه» روح الامین سه مرتبه در روز میشود با بـاقـی مـلائـکه مـهـمـان فـاطـمـه قربانِ آن رسول خدایی که میرود هر صبح و ظهر و شام به قربان فاطمه از برکت توسل رهبر به مادر است این خاک پاک اگر شده ایران فاطمه طبق حدیث قُـدسی لولاک، در ازل ما را خـدا نوشـتـه مسلـمان فـاطمه ما بچـههای مـادر پهـلو شکـستهایم نانی نخـوردهایم به جـز نـانِ فاطمه فـضّه برای مـادرمـان کار میکـنـد زنهـای ما کـنـیزِ کـنـیـزان فـاطمه تسبیحِ«فاطمه» همه ایمانِ«مرتضی» تسبیحِ «مرتضی» همه ایمانِ «فاطمه» گرچه تمام هستیِ هستی از آن اوست “هستیِّ” مرتضی شده از آن فاطمه در اصل گریه بر غم مولا نموده است هر گریه کن اگر شده گریان فاطمه زانوی غم بغل نکن ای شاه لو کَشَف قدری بخند حیدر من..، جانِ فاطمه پهلوی من شکسته ولی دردم این شده دردت زیاد تر شده، درمـان فاطمه از بس که گریه کرده لبش خشک شد حسین قـربان تـشنه کـامیِ عـطشان فاطمه
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
از ظـلـم مـردمـان دیـاری که داشـتـم از دست رفت دار و نداری که داشتم نه سال با تو بودم و یک عمر با نبی یادش به خـیر ایل و تباری که داشتم نه سال با تو آب در این دل تکان نخورد رفـتی و رفت با تو قراری که داشتم جای علی شکست قد تو، مرا ببخش افـتاد روی دوش تو بـاری که داشتم پـامـال گـرگـهـای خـزانـی شهـر شد در پشت درب خانه، بهاری که داشتم دیـدم تو را زدنـد ولی آن مـیـان مـرا شرمنـده تو کرد حـصاری که داشـتم من فکر میکنم که همان بازوی کبود از من گرفت فاطمه! یاری که داشتم امـروز تـازه در پـی تـشـیـیـع آمـدنـد آتـش زدنـد بـر دل زاری که داشـتـم یک روز پـا به کـربـبلا بـاز میکـند از هـیـزم مـدیـنه شـراری که داشـتم
: امتیاز
|
مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
گذشت عمر و نشد جز فراق قسمتِ من خزان رسید و به سر شد بهارِ حسرتِ من سـپردهام به صَبـا سـویت آوَرَد خـبرم دمِ سحر که گـذشت از کنارِ تربتِ من مـتاعِ مـور کجـا و سـرای سـلـطـانی! نگـاهِ توست که بالا کشانده قـیمتِ من صدای سوختن از هر طرف به گوش آید زِ بس که شعلهور است این درونِ خلوتِ من مـقامِ بوسۀ من شُد طنابِ خیمۀ دوست همین بس است به دنیا برای عزّتِ من صفِ زیارتِ رویت چه قدر طولانی ست نمیشود به گَـمانم، وصال، نـوبتِ من
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
ســلام ســورۀ صبـر سـلالـۀ ســادات سلام ای حرمت باب رحمت و حاجات ملـیکهای و تو مالک به ملک دلهایی تو بعـد مـادر خود برتـرین زنی بانو مثال شأن و شکـوه و شجاعـتت ماکو قسم به مرقد پاکت که نوکرت هـستیم غـبـار گوشـۀ صحن تو کـیـمـیـا باشد شهــیـد راه تـو مـا فـوق اولـیـا بـاشـد به خـاک های پَـر چـادر شما سوگـنـد عـفـیـفـه عـالـمه با اقـتـدار و ایـمـانی تو پـیـشـوای تـمـام زنـان و مـردانـی به حجب فاطمهای و شجاعتت حـیدر
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
شروع میشود این شعر تازه با زینب مگر که گوشه چشمی کند به ما زینب بـه غـیـر تو ز تـمـامی خلق دل کـنـدیم حـیـا به پـاکی تو اقـتـدا مـکـرر داشت علی به یمن تو در خانهاش دو کوثر داشت میآیـد از گـل سـجـادۀ تـو عـطـر خـدا اراده کرد خدا تا به عـشـق جـان بدهد به خاک سـرد زمـیـن نور آسمان بدهد به آستان شما کوه سـجـده خـواهـد کرد تو آمدی و کس و کار من شدی بی بی میان حـادثـههـا شـیـر زن شدی بی بی همیـشـه ذکر لب اهل بیت نام شماست ظهـور عـزّت پـروردگـار خـطـبـۀ تـو کلاس صبـر، کلاس وقـار خـطـبـۀ تو کشاندهای تو به حـیرت همه نظرها را پـنـاه امـت پـیـغـمـبـر اسـت چـادرتـان زمان وحـشت ما سنگر است چادرتان ندیـده مردی دوران به مـردی این زن اگرچه رنـج و بـلا دیـد جـا نـزد اصلا به راه عـاشـقیاش پـشت پا نزد اصلا درست مثل عـلی در نبردها غوغاست عـقـیله بود ولی در حصار غربت بود هجوم درد به قـلـبش ورای طاقت بود نرفـته است ز یـادش هـجـوم سر نیـزه
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
تا خودِ صبح از سرور عشق، بیداریم ما ما لبِ پیـمانـهایم از بـاده سرشـاریم ما هُرم خورشید آمد و میخانه را تبخیر کرد پس شبـیه ابـر، در پیـمانه میبـاریم ما ما سیاهی لشکر عشقِ حسین و زینبیم مفـتخـر هـستـیم که گـرمی بـازاریم ما ثروت اصلی ماها خاک پای زینب است تربتش اعلاست؛ پس دیگر چه کم داریم ما؟! در حقـیقـت شاه، اما در لـباس نوکریم ظاهـراً سـرباز، اما کهـنه سـرداریم ما ما فـداییهای اربـابـیم و بانـوی دمشق ما همه دلدادۀ عشقیم و دلبر زینب است هرچه که از عشق گفته میشود در زینب است بر لب ما نوحه خـوانها معنی دَم آمده آمده از عرش، جانان حسن؛ جان حسین آنکه بیمار حسن هست و پریشان حسین اولـین دیـدار اینـجـا بـود، امـا آخـرش
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
از آن روزی که این زیبنده زینب نام میگیرد فقط از چشمهایِ یک نفر الهام میگیرد محمّد نه، علی نه، فاطمه نه، مجتبی هم نه فقط پروانه در آغوشِ گُل آرام میگیرد گـلستانِ علی با او شمیمِ دیگری دارد شقایق دارد از چشمانِ لاله جام میگیرد علی میبوسد از پیشانیاش آیاتِ کوثر را علی در آیِنه« تکبیرة الاحرام » میگیرد روایت میکند « الجارُ ثُمَّ الدّار» را باران که چترِ مهربانی بر سرِ ایتام میگیرد دلِ خونِ حسن با خندهاش آرام خواهد شد کرامت از کنارِ نـامِ او اکرام میگیرد یقین دارم کلیدِ کربلا در دستهایِ اوست که در این راه زینب اختیارِ تام میگیرد نمازِ سرخِ عاشورا پس از هفتاد و دو رکعت فقط با سجدههایِ سبزِ او فرجام میگیرد گلی که خندههایش را ندیده دیدۀ خورشید حجاب از خارِ صحرا هم شباهنگام میگیرد اگر روضه بخواند خیزران هم اشک میریزد اگر زینب بخواهد معجزه انجام میگیرد شکوهش میکند خم قامتِ گلدستدهها را هم به زیرِ گامِ او ویرانه استحکام میگیرد چراغِ خطبههایش ظلمِ شب را کور خواهد کرد چنان که صبحِ صادق انتقام از شام میگیرد خبر در امتدادِ چشمهایش میرسد از راه میآید ننگ را از دامنِ اسلام میگیرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
خـانـۀ فــاطـمـه امـروز تـمـاشــا دارد تــحـفـهای از طـرف عـالـم بـالا دارد کـوثـر جان نـبـی کـوثـر دیـگـر آورد رونق خانۀ زهراست سر و جان به فداش اولین دختر مولاست سر و جان به فداش اسـوۀ صبـر و وفـا دخـتـر زهـرا آمـد این که ویرانۀ دلها ز غمش آباد است این که هاجر به کنیزیِ درش دلشاد است این که زینِ اَب و هم قافلۀ پنج تن است هاجر و آسیه، حوّا همگی خاک درش علی و فاطمه محو رخِ همچون قمرش از ولادت هـمه دم پـشتِ بـرادر بـوده صـدف آل کـسـا حـضـرت زینب آمـد دخـتر شـیر خـدا حـضرت زیـنب آمد از ســفــر آمــده و داغ بــــرادر دارد تو پرستاری و عالم همه بیمار تو شد مـا گرفـتار تو اربـاب گـرفـتار تو شد ما مسلـمان شدۀ هـمّـت و ایـثـار توأیم خاطرت جـمع کـنار حرمت ما هستیم جان نـثـار تو و ذریـۀ زهـرا هـسـتـیم نه فـقـط بهـر بـقـایِ حـرمت سربازیم
: امتیاز
|
مدح حضرت زینب سلام الله علیها
هرکه به هر جا رسد از کرم زینب است بوی خـوش کربلا از حـرم زینب است طیّ زمانها نرفت یک اثر از پرچمش ملک سلیمان که نیست، این علم زینب است آنچه به عرش خدا حک شده با خط عشق نام متـین و خوش و محترم زینب است جن و ملک نوکرش، طائر در محورش شیعۀ اثـنی عـشر، هم قـسم زینب است ظهـر عـطش، قـتـلگاه، آه، نوایی رسید حضرت ارباب، خود، محتشم زینب است روضه بخوان روضهخوان روضۀ قدّ کمان اوج همین روضهها قـد خم زینب است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
خورشیدِ عرش و أرض و سما آفریده شد عـشـقِ خـدا و شـیـرِخـدا آفـریـده شـد اسـطــورهٔ نـجـابـت و دردانــهٔ وقــار مـحــبــوبـهٔ تــمـام نـمـا آفــریــده شـد از اقـتـدارِ چـادر او کـعـبه شرم کرد آئـیـنـه دارِ حُجـب و حـیا آفـریـده شد بر دستهـای عـالـمِ بـالا نگـین نشست دُرّ رکــابِ آل کـــســا آفــریــده شـــد زینب رسید و پـشتِ درِ خـانـهٔ عـلـی گـرد آمـدیـم و خـیـلِ گـدا آفـریـده شد جانم فـدایِ سـورهٔ وٱلعـصرِ فـاطـمـه بسکـه صبـور بود… بلا آفـریـده شد ذکر قـنـوتِ نافـلـهاش «یاحسین» بود اصـلا بـرایِ کـرب وبـلا آفـریـده شد سر را به سجده داشت به همراهِ کائنات بر تـربتی که محـضِ شِفا آفریده شد!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
جـلال پـیـش جـلال تـو میزنـد زانـو وقـار از تو گرفـتـه وقـار خـود بـانـو شقـیـقـة الحـسنی و شـریکـة الاربـاب کسی که مثل تو باشد در این دو عالم کو زمان بردن نامت رواست جان بدهـیم بـه عـــزّت و شــرف لا الــه الا هــو کـمی به فـکـر دل این غـبار هم باشید تو را به جان عزیزت نزن مرا جارو رهـا نـمیکـنم ایـن رشـتـۀ مـحـبت را به آیـه آیـۀ قــرآن اگـر رسـد بـر مــو همش به خاطر دوری و آه پروانه است نگو که شـمع دلـم میزند چرا سوسو اگر بـنـاست که عـمرم بـدون تو باشد بـگـیـر جـان مـرا جـان ضـامـن آهـو
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
ای قـبلهگاه حور و ملک گاهـوارهات میجـنـبد آسـمان و زمین با اشارهات ای درّ آبـــــدار یــدالــلــه، تـــا ابــــد بـرپـاست در دیـار نـجـف یـادوارهات این بیت را به فـاطـمه تـقـدیم میکـنم بانـو مـبـارک است نـزول دوبـارهات زینب تو کیستی که به دیوان شاعران پـیـدا نـمـیشـود مـثـل و اسـتـعـارهات خـاتـون کـنـیزهای شما بـرگـزیـدهانـد شد هـمـسـر خـلـیل خـداونـد سـارهات حق میدهم اگر که بیفـتد کلاه عـرش با زل زدن به شـأن رفـیـع مـنـارهات دریـای بیکـران بـخـدا چـشـم آفـتـاب یک بار هم ندیده به خوابش کنارهات دین خطبهای برای بقا خواست، باز نیست در کار خـیر حاجت هیچ استخـارهات
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
آب زنــیــد راه را آب حـــیــات آمــده کـوثـر کـوثـر نـبی، عـلی صفات آمده دیدۀ جهل کور شد زآنکه عقیله میرسد جاه و جلال مصطفی، مُلکت و مال فاطمه چشمۀ نوش مرتضی، آب زلال فاطمه دامن پاک وحی جز وحی گهر نیاورد نیّـرۀ نبی به جز شمـس و قـمر نیاورد چه زینبی که عرش را سریر خویش میکند چه زینبی که صبر را اسیر خویش میکند حُبّ علی است در دلش خلیل اگر خلیل شد مریم اگر عفیفه شد، به فاطمه دخیل شد عـقل به زانـو آمد از درایتی که داشته لال شده زبان از آن فصاحتی که داشته به دستهای او اگر طناب گیر کرده است شمر کجا، عقیله را حسین اسیر کرده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
بانویی که درگهش، فیض دمادم میشود بـاعـث فــخــریــۀ اولاد آدم مـیشــود حرمتش بالاست پیغمبر سفارش کرده است بـانـوی مـا آیــة الله مـعــظـم مـیشــود برترین مدحی که میشد در مقام او سرود زینب است وزینت سلطان عالم میشود بی ولای مرتضی، معـنا ندارد زندگی بی ولای دخـتـرش دنیا جهـنم میشود نام«زینب» با حسین و کـربلا آمیخـته عشق خواهر با برادر خوب توأم میشود هرکسی همچون «رسول ترک»دیوانه شده مـورد الـطـاف این بانو مسـلم میشود نام زینب را بزن بر سر در کاشانهای خود به خود بزم عزا آنجا فراهم میشود روضههای سخت و جانفرسای او، زجرآور است روضهخوان روضه بخواند دل پُر از غم میشود
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
چه کسی مثـل تو آنـقـدر اُبهّـت دارد!؟ با خدایت چه کسی این همه اُلفت دارد!؟ هـمـچـو کـعـبه حـرمت نیز قــداسـت دارد خـونـمان ریخته با عـشق شما در فکّه تا ابـد هـست به دامـان سـتـم این لـکّـه مثل عـباسِ عـلی، شیعه شجاعت دارد شـرّشان یکـسره کـم میشود اِنـشاءالله شهـرشان پُـر ز عَلَم میشود اِنـشاءالله بنـویـسـید که این قـصه حـقـیـقت دارد تو به عـشاق عـلی روشـنی قـبر شدی جبلُالرَّحمِه که بودی جبل الصبر شدی بـه گـدای تــو خــداونـد مـحـبـت دارد شرفالشمس علی، ماه ثناگستر توست کهکشان هم که خودش گوشهای از محور توست شجره نامهات ای سَرو چه شوکت دارد آفـریـدند تو را رحـمت بـی حـد بـاشی علی و فـاطمه، اصلا خود احمد باشی به وجـود تو خـداونـد تـو عـادت دارد ما که یک لحظه نکردیم در اوصاف تو شک هرکسی نیست مرید تو و حیدر به درک کعـبه خـیلی به ضریح تو ارادت دارد در رسیدن به خدا شد حرمت قبلهترین سرزمـین تو بلاخـیز ترین جای زمـین با غـلامـان شـمـا طـرح رفـاقـت دارد تو بزرگی تو عظیمی تو جلیل القدری تو که بالاتر از افـلاک و شکوه بدری هرچه گفتند در اوصاف تو صحت دارد نفست گرم که با خـطبه قـیامت کردی آن چهل روز چه مردانه امامت کردی هـنـر تـوست اگـر کـوه صـلابت دارد حیف شد در همۀ کوفه کسی مرد نبود هیچکس با تو در آن شهر هماورد نبود غضب چشم تو واللهه که وحشت دارد بـخـت با قـافـلـۀ خـسـتـۀ تـو یـار نبـود حق تو این هـمه نامـردی و آزار نبود بـخـدا ایـن هــمـه آزار قــبـاحـت دارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
پیداست از عفاف تو معصوم بودنت از عـزّت مـدام تـو مـخـدوم بـودنـت هـسـتی پـناه شیـعـه و آزادگـان دهـر در اوج بیپـنـاهی و مظـلـوم بـودنت ای انـعـکـاسِ طلعـتِ تـابـانِ پـنج تن ای بازتابِ عـصمت و ایـمان پنج تن ای مظهر شهامت و از خودگذشتگی یک عمر، بیقرار و پریشان پنج تن بـاران بیامـان حـیـا از تو میچکـید یک عمر در محله کسی روی تو ندید هـمـسایهای نـدیـد کـسی بین خـانـهها گوید دمی طـنـین صدای تو را شنـید جانم فـدای ستر جـمـیل و حجـاب تو اصلا حـسابِ غـیر کجا و حساب تو تا روز حشر هم که بخوانند سیرهات مخـتـومـه ناپـذیـر بود این کـتـاب تو شب ها زمان سیر و سفـرنامۀ تو شد هر شب، به وقت نافله هنگامۀ تو شد آری حسین گفت « ز یادت مبر مرا « دلدادگی محـض به حق، جامۀ تو شد آئـیـنهای تو فـاطمه را پیـش چـشم ما کـردی دفــاع، از عَـلـَم حـجّـت خــدا او بر غدیر گشت مدافع به خون خویش گـشـتی تو هم مـبـلّـغ پـیـغـام کـربـلا مـرآت کـبـریـا شـدنـت در بـر یـزیـد بـنـد دل از دل هـمـۀ روبههان بـریـد مثل پیـامبر که سخـنران شدی، شدند لرزان ز صولت تو پـلـیدان شبیه بید مات است دیدۀ تو به روی حسین و بس پرواز میکنی تو به سوی حسین و بس شرطت به ضمن عقد بُوَد حول این کلام هستم همیشه خادم کوی حسین و بس روح خوشی به خانۀ زهرا دمیده است باران اشتیاق ز پلکـش چکـیـده است مولای مان علی شده لایوصَف از شعف گـویا صـدای آمـدن نـورسـیـده اسـت یکپارچه جواهری، ای بر پدر، نگین سر تا به پات لوءلوء و پا تا سرت ثمین خوشبو شبیه فاطمه، خوش رو چو مجتبی مـحـبـوبـۀ اهـالـی ِافـلاک در زمـیـن ” زینب ” گذاشت نام تو را آفریدگار ای آنکه شد مـعـلـم عـلـم تو کـردگار هستی شجاع، مثل حسینت که شد شهید ای قـدرت کـلام تو مانـنـد ذوالـفـقـار ای زینت عـلـی، ثـمـر جان فـاطـمی مـحــبـوبـۀ هـمـیـشـگـی آل هـاشـمـی فرقی که نیست، بر حسنین است یا به تو باران اشک، چون تو به آنها ملازمی ای آیـت و مــفــسـر قــرآن کــربــلا ای قـبـلـه گـاه دیـدۀ حــیـران کـربـلا ناموس شیـعـیـان شده حالا حـریم تو آنـجـاسـت قـتـلـگـاه مـریـدان کـربـلا مسـکـین صـادقـی به در خانۀ عـلـی از او طلب نمـود طـعـام و غـذا ولی چـیزی نبود خـانـۀ شان غیر سهم تو گفتی به صوت فاطمیات؛ خوش نوا، جلی مادر بده تو سهم مرا دست آن فـقـیر طاقـت ندارم اینکه ببـیـنم ورا حـقـیر ما هم گرفـتهایم دو دستان خـویش را پیش تو کاسه وار… الا بضعةالامیر! تک تک قلوب ما هـمه بانو برای تو یک یک کنار هم سر ما فرش پای تو ما هیچ، هر چه هست بُوَد مال اهلبیت ای خواهر حسین، بهشت است جای تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
چادرت را میتکانی؛ میشود نوکر درست میچکد بر خاک، اشکت؛ میشود قنبر درست عرشیان از عرش میآیند، روی گنبدت میکنند از ریشههای پرچم تو پَر درست دکَۀ کوزهگرانِ شهـر تو پُر رونق است میکنند از خاکِ گنبد کاسههای زر درست تا کـبوترهای تو سـرگـرمِ لانـهسازیاند میکنیم از خُرده چوبِ لانهها منبر درست گر گنه کاریم ما را از حرم بیرون نکن لااقـل با پیکر ما میشود سنگـر درست حُرمت یک کاشیِ صحنت اگر که بشکند میکنیم از دشمنانت کوهی از پیکر درست گنبدت شمع است، ما پروانه؛ پرچم شعلهاش در طوافش میکنیم از خویش، خاکستر درست نامت آمد بر زبانم؛ دَر زدم؛ دَر باز شد شد بـراتِ کـربـلایم لحـظۀ آخـر درست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
دوبـاره سایۀ حـق روی مردم افتاده تـو آمـدی و زبـان از تـکـلّـم افـتـاده بعید نیست که آدم به شوق پابـوست به دام وسـوسه انگـیـز گـنـدم افـتاده میان روی تو و ماه آسمان عمریست جهـان به معـضل سوء تـفاهم افتاده کـنار جزر و مد خـندههای دلچسبت به جان حضرت دریـا تـلاطم افتاده چو جان به سینه تورا می فشارد ارباب و به گـونههـاش دو چـال تبـسّـم افتاده غـبار چـادر خود را تکـان بده بانو که کـائـنـات به فـکـر تـیـمّـم افـتـاده
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
شکرِلله که حق را به من آموخت حسین شعلۀ حُبِ علی، در دلم اَفروخت حسین هرکسی عبد حسین است، همان عبد خداست با خدا حرف زدن را به من آموخت حسین آری از روز ازل بود، که با دستِ خودش مِحنتِ فاطمه را در دلم اَندوخت حسین با صدای سخنِ عـشـق، به دنیا فـرمود: ذرّهای دینِ خدا را به تو نفروخت حسین با سـتـمکار، سخن از درِ تـذلـیل نگـفت ذلّت و خواری و لبخند! نیاموخت حسین تَـهِ گـودال اگـر زمـزمـۀ یـا رب داشت زیرِ شمشیر و سنان، دیده به ما دوخت حسین کهنه پیراهنِ او هم به خدا غارت رفت بر تنِ خویش به جز نیزه نَیاَندوخت حسین آتشِ عـشـقِ خـدا و عـطـشِ کـشته شدن آنقدَر داشت، که لب تا جگرش سوخت حسین کـربـلایی نـشـود، هـر که فـدایی نـشود بر سرِ نیزه چو خورشید، بَر اَفروخت حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
از بس گـنـاهِ روز، مـرا خـار میکـند شب دورم از نگـاهِ تو ای یـار میکند چـشـمِ بـخــواب رفــتـه و آلــودهٔ مـرا کِی در سحر، صدای تو بیدار میکند بـا بـیخـیالی از گـنهـم رَد شَوم، ولی خـود را سـرِ نــمـاز پـدیـدار مـیکـنـد گـاهی من از نـمـاز که لـذت نمیبرم پیـداست دل سیـه شده، بد کار میکند وای از نگاههای حرام و خطای چشم بر من چـقدر لطف، که سـتار میکند حـتـی گهـی نگـاهِ حـلالـم شـود حـرام گـاهی حـلال، چـشم مـرا تـار میکند بایـد فـقـط به لطف حسیـنی پـناه بُـرد مـا را خـدا قـبـول بـه دلـدار مـیکـنـد یک روضهٔ حسین، خطاپوشِ عالمست این روضه کـارِ تـوبهٔ بـسیـار میکند ما را به کـربـلا بـرسانـیـد نـیـمه شب مادر رسیـد و گـریه ز اسـرار میکند پـائـیـنِ پــای مـرقـد اربـابِ بـیکـفـن دل را تـمـام عـمـر گـرفـتـار میکـنـد
: امتیاز
|